خانه » تکنیکهای مدیریت و رهبری اثربخش


مدیریت تحول گرا و رهبری اثربخش
رهبري اثربخش مرز میان سازمانهاي موفق از ناموفق را مشخص می کند.




چرا مدیران علاوه بر وظایف مدیریتی خود باید رهبران موثری هم باشند؟
تغییرات سریع محیط کسب و کار و صنایع باعث بوجود آمدن معضلاتی شده که وظایف مدیران سازمانها را در سطوح مختلف بیش از پیش مورد توجه قرار میدهد. مدیر کارامد بناچار باید علاوه بر وظایف شغلی و مسئولیتهای مدیریتی بتواند در جهت توسعه و تحول واحدهای تابعه خود بمنظور تحقق چشم انداز سازمان حرکت نموده و کارکنان را نیز هدایت و رهبری نماید.
لذا سبک رهبری و چگونگی برقراری ارتباط با تیم های کاری و مشاورین و کارکنان در کلیه سطوح نیازمند اداشتن بهره کافی از دانش رهبری موثر بوده تا بتوان باعث افزایش عملکرد و رضایت شغلی کارکنان در طی مسیر تحقق اهداف چشم انداز گردد.

رهبری اثربخش راز نگهداشت نسل جدید کارکنان در سازمانها
رهبری که در افراد تحول ایجاد می کند پیوسته می کوشد تا این اندیشه را در افکار پیروان خود تزریق کند که آنها صاحب قدرت و توانایی های برتر هستند و نه تنها باید به مسائل جاری بپردازند و از دیدگاه جدید به امور نگاه کنند، بلکه باید از زاویه ها و دیدگاههای ویژه ای که رهبر به امور نگاه می کند، مسائل را تجزیه و تحلیل نماید .
از آنجا که رهبران تحول گرا به دنبال تغییر و تحول در جامعه یا سازمان هستند و آینده بهتری برای پیروان خود نوید می دهند، در نتیجه باید بتوانند از قدرت اثر گذاری و فنون رهبری اثربخش بخوبی استفاده نمایند.
سازمان ها برای موفقیت نیازمند رهبران تحول گرا هستند تا انگیزه تحول را ایجاد و با سرمایه گذاری مداوم در توسعه کارکنان بتوانند حرکت در مسیر چشم انداز را سرعت بخشند.
لذا سبک رهبری و چگونگی برقراری ارتباط با تیم های کاری و مشاورین و کارکنان در کلیه سطوح نیازمند اداشتن بهره کافی از دانش رهبری موثر بوده تا بتوان باعث افزایش عملکرد و رضایت شغلی کارکنان در طی مسیر تحقق اهداف چشم انداز گردد.



فرهنگ سازمانی پویا لازمه پذیرش طرح تحول از سوی کارکنان
فرهنگ را در یک سازمان می توان همانند شخصیت در یک انسان دانست. سازمان ها را نیز می توان با صفات ویژه ای چون قانون مدار، متمرکز ، فردگرا , سیستماتیک و فرایند نگر ، بی تعهد ، نوآور یا محتاط بودن مشخص کرد، واین شیوه را برای پیش بینی نگرش ها و رفتار درون سازمان بکار گرفت.
فرهنگ سازمانی، درك و استنباط مشترکی است که کارکنان نسبت به سازمانشان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان ازیکدیگر می شود. فرهنگ سازمانی الگویی مشترك میان افراد سازمان است که از سه جزء زیر تشکیل شده است:
1 –ارزش ها و هنجارهای مورد پذیرش
2 -مفروضات و برداشت های فردی و گروهی نسبت به اهداف و رسالت سازمان
3– چگونگی سازگاری وضعیت سازمان با شرایط محیطی که تاثیر بسزایی بر ساختار سازمانی، رفتار سازمانی، سبک مدیریت و در نتیجه کارایی و اثر بخشی سازمان دارد.
یکی از موضوعاتی که از دیدمدیران و رهبران مغفول مانده این است که ابزارهای مالی و سرمایه ای تنها برای کسب مزیت پایدار ورشددیگرکافی نیست و باید تمرکز بر مدیریت استعداد ها و سرمایه های انسانی نیز بطور هدفمندافزایش یابد.
ازطرفی به دلیل نقش رهبري دربالندگی سازمانی شاید بتوان ادعا کرد که جوهرة مدیریت «رهبري ، در بکارگیري منابع انسانی» در پیشبرد امور و تحقق اهداف چشم انداز است . بعقیده پیتردراکر مهمترین تحولی که در سالهای آینده مدیران و سازمانها را متاثر میکند تمرکز بر سرمایه های انسانی است .